زمان تقریبی مطالعه: 16 دقیقه

احمد بن موسی بن جعفر

اَحْمَدِ بْنِ موسَی بْنِ جَعْفَر (د ح 203ق/ 818م)، از فرزندان امام موسى کاظم(ع)، معروف به «سید السادات» و «شاه چراغ». آگاهیها دربارۀ زندگی احمد بن موسى(ع) بسیار اندک است و در منابع جز به چند مقطع از زندگی او پرداخته نشده است. دربارۀ رابطۀ احمد با پدر بزرگوارش این اندازه آورده‌اند که امام کاظم(ع) او را گرامی می‌داشت و ملکی از خود موسوم به «یسیره» (؟) را بدو بخشید (نک‍ : مفید، 303؛ بیهقی، گ 87 الف). او را به بخشندگی، دلیری و پارسایی ستوده‌اند (همانجاها).
دربارۀ نقش او در انتقال دانش اهل بیت، بیهقی آورده‌که احمد احادیث بسیاری را، ازجمله از پدرش روایت می‌کرده است (همانجا)، اما از این «احادیثِ فراوان» نمی‌توان چیزی در کتب امامیه یافت؛ تنها یک روایت از طریق شخصی به نام احمد بن موسى از علی بن جعفر نامی از محمد بن مسلم در کافی کلینی (4/ 406) و به نقل از او در تهذیب طوسی (5/ 102) آمده که به احمد بن موسى کاظم(ع) نسبت داده شده است (نک‍ : اردبیلی، 1/ 72-73؛ نیز قس: روایت کلینی، 6/ 283، با یک واسطه از «احمد بن موسى» نامی). ازاین‌رو دربارۀ جایگاه رجالی وی در کتب اصلی رجال‌شناسی امامیه، سخنی نیامده است و تنها برخی از متأخرین بر پایۀ مدح نقل شده از سوی شیخ مفید (نک‍ : سطور پیشین)، حدیث وی را «حسن» شمرده‌اند (مجلسی، 145؛ نیز نک‍ : حر عاملی، 20/ 133) و حتی بر توثیق وی تصریح داشته‌اند (مثلاً نک‍ : مامقانی، 1/ 97؛ نیز برای تضعیف وی، نک‍ : نستری، 1/ 661).
آورده‌اند که پس از شهادت امام کاظم(ع)، علی بن موسى الرضا (ع) که پدر جانشینی او را تصریح کرده بود، ودایع امامت را از ام احمد همسر امام کاظم (ع) مطالبه کرد و مادر احمد آنها را تسلیم وی داشت. سپس احمد در حضور مردمی که او را پیشوا می‌پنداشتند، امامت برادر را تصدیق و با وی بیعت کرد (ابن‌بابویه، محمد، 1/ 20 به بعد؛ نیز نک‍ : ملک الکتاب، 144-145). گفته‌اند که پس از امام کاظم(ع) شماری از پیروان، امامت را از آنِ احمد دانسته‌اند (نک‍ : کشی، 472؛ اشعری، 29-30). کشی (همانجا) از میان این کسان، ابراهیم و اسماعیل پسران ابوسمال را یاد کرده، گونه‌ای از «وقف» را به آنان نسبت می‌دهد و در توضیح می‌افزاید هنگامی که شنیدند احمد در قیام ابوالسرایا (ه‍ م) با وی همراهی کرده است، به کار خود درماندند و از او بازگشتند و بر امامت موسى بن جعفر(ع) توقف کردند. به هر روی تأیید همراهی احمد با ابوالسرایا در گزارشهای تاریخی طبری و ابوالفرج اصفهانی دربارۀ جریان این قیام دیده نمی‌شود.

در برخی از منابع نیز از گرایش گروهی به امامت احمد بن موسى پس از امام رضا(ع) سخن به میان آمده است. منابع فرقه‌شناختی امامی، از فرقه‌ای یاد می‌کنند که پس از امام رضا(ع)، قائل به امامت احمد شدند. به گفتۀ آنان احمدیه امامت جواد(ع) را به سبب خردسالی نپذیرفته، آن را مستلزم تکلیف بر فرد نامکلف می‌دانستند و همچون گروهی از قحطیه، انتقال امامت به برادر را صحیح می‌شمردند (نک‍ : نوبختی، 72، 74، 93-94؛ اشعری قمی، 93؛سیدمرتضى، 1/ 95-96؛ نیز نک‍ : خوارزمی، 32؛ شهرستانی، 1/ 169؛ برای نفی انتقال امامت به برادر جز در مورد حسنین(ع)، نک‍ : ابن بابویه، علی، 187-189). استفاده از لفظ«امام» را در کتاب زرکوب (د 789ق) و دیوان شاه داعی شیرازی (سدۀ 9ق)، شاید بتوان از بقایای چنین باوری تصور کرد (نک‍ : زرکوب، 197؛ شاه داعی، 2/ 85-86).
بعضی از نسب‌شناسان برآنند که از احمد بن موسى(ع) فرزندی باقی نماند (نک‍ : عمری، 107؛ فخرالدین رازی، 77)، اما برخی دیگر برای او اعقابی برشمرده‌اند (مثلاً نک‍ : بیهقی، گ 88 الف).
 
دربارۀ آمدن احمد بن موسى(ع) به ایران و انگیزۀ آن، حکایات گوناگونی وجود دارد. بر پایۀ حکایت علی بن زید بیهقی، احمد در بغداد ساکن بود و آنگاه که خبر درگذشت ناگهانی امام رضا(ع) به او رسید، با همراهانی بسیار، به خون‌خواهی برادر و انتقام از مأمون خروج کرد و روی به ایران نهاد. بر پایۀ این حکایت او در قم و ری با سپاهیان مأمون جنگید و سرانجام به خراسانی آمد و در جایی نزدیک اسفراین طی جنگ با لشکریان مأمون کشته شد و مدفن او در همانجا زیارتگاه گردید (نک‍ : گ 87 ب). 
در حکایاتی دیگر آمده است که احمد مدتی پیش از درگذشت امام رضا (ع) و مقارن با ولایت‌عهدی او همراه جماعتی قصد ایران کرده بود تا به برادر ملحق شود. البته در این حکایات که خبر آنها قدیم‌تر از سدۀ 8ق نیست، سبب و مسیر حرکت احمد به طرف فارس، به صورتهایی گوناگون عنوان شده است (نک‍ : جنید، شد الازار، 289؛ سپهر، عباسقلی، 7/ 232؛ روضاتی، 78-80؛ بحرالعلوم، 308). آورده‌اند که عامل مأمون در نزدیکی شیراز با او جنگید و هنگامی که یاران احمد شنیدند امام رضا(ع) وفات یافته است، متفرق شدند. احمد چون نتوانست بازگردد، به سوی شیراز رفت و سرانجام در همانجا وفات یافت (نک‍ : حمدالله، تاریخ...، 204؛ جنید. همانجا؛ فرصت، 445؛ قس: سپهر، عباسقلی، 7/ 233). با آنکه بعضی گفته‌اند افراد احمد با عساکر قتلغ نامی جنگیدند (نک‍ : بحرالعلوم، همانجا)، اما این نام با رجال دورۀ اتابکان فارس (حک‍ 543-685ق) که ترک‌نژاد بوده‌اند، سازگارتر است و ممکن است به کار رفتن آن دربارۀ دشمنان احمد بن موسى(ع) ناشی از نوعی خلط بوده باشد، چنانکه اتابک ابوبکر سعد بن زنگی که گفته‌اند پیکر احمد در زمان او پیدا شد، ملقب به قتلغ بود (نک‍ : وصاف، 155، 190 به بعد؛ زرکوب، 198).
جایگاه واقعی قبر احمد بن موسى(ع) نیز محل تأمل است و در این مورد سخن از اسفراین و مکانهای دیگر رفته است (نک‍ : بیهقی، همانجا؛ اعتمادالسلطنه، مرآة...، 4/ 2297؛ روضاتی، 77-80). دفن احمد را در مقبرۀ پدر، به‌رغم قولی که در این‌باره آمده است، مردود شمرده‌اند (نک‍ : مامقانی، 1/ 97؛ آل یاسین، 200-202). عُمَری و ابن عنبه به محل قبر اشاره نکرده‌اند و بیهقی اساس واقع بودن ان را در شیراز صرفاً اشتهاری غلط نزد عامه می‌پندارد (بیهقی، همانجا). سخن بیهقی به صراحت نشان می‌دهد که در سدۀ 6ق، شیراز به عنوان مدفن احمد شهرت داشته است، در حالی‌که بر پایۀ اقوال زرکوب (همانجا) و جنید شیرازی (همان، 289-290)، عموماً تصور بر آن است که زمان کشف این مدفن در شیراز، سدۀ 7ق است (نک‍ : بحرالعلوم، 308-309؛ روضاتی، 80).
برخی از منابع متأخر، اکتشاف قبر را به زمان عضدالدولۀ دیلمی نسبت داده‌اند (نک‍ : مجدالاشراف، 10 به بعد). این نسبت را از آن جهت می‌توان مورد تأمل قرار داد که اگر فردی از بزرگان اهل بیت در شیراز وفات یافته بود، شاید عضدالدولۀ دیلمیِ شیعی بدان عنایتی خاص مبذول می‌داشت و باتوجه به علاقه‌ای که به ساختن ابنیه و عمارات داشته (نک‍ : مقدسی، 329، 339، 341؛ ابن‌جوزی، 14/ 289)، مقبره‌ای برای او می‌ساخت. بعضی با فرض صحت داستان عضدالدوله، پنداشته‌اند که حوادث زمان بالمآل منجر به اکتشاف مجدد قبر در دورۀ اتابکی شده است (نک‍ : تشید، 171). در این زمان جسد شخصی را یافتند که بر خاتم او نقش «العزة لله احمد بن موسى» دیده می‌شد (نک‍ : زرکوب، جنید، همانجاها). به گفتۀ جنید شیرازی، بر مدفن احمد «گنبد بساختند و بعد از آن اتابک ابوبکر بلندتر از آن کرد و در چند صباح نور از آن می‌تافت، چنانکه بسیار کس می‌دیدند» (تذکره...، 335). عنوان «شاه چراغ» برای احمد، ظاهراً برگرفته از یک داستان، حاکی از ساطع شدن نوری از محل جسد در زمان عضدالدوله بوده است (نک‍ : تشید، 170-171).
در ایران بقاع دیگری منتسب به احمد بن موسى(ع) وجود دارد که بعضی خود به «شاه چراغ» معروف هستند (نک‍ : نراقی، 170-174؛ ایزدپناه، 2/ 16-18، 73؛ پاپلی، 619، 632).

بقعۀ احمد بن موسى

بقعۀ احمد بن موسى از قدیم در زمرۀ مزارات مشهور بوده است (نک‍ : حمدالله، نزهة...، 115-116؛ ابن‌بطوطه، 1/ 222). در پی کشف مدفن، به دستور اتابک ابوبکر بن سعد بن زنگی بقعه‌ای برآن ساخته شد که به‌تدریج رونق یافت. در 744ق/ 1343م ناشی (طاش) خاتون مادر ابواسحاق اینجو (ه‍ م) برای آن قبه‌ای مرتفع و هم پیوسته به بقعه مدرسه‌ای ساخت که بعدها از بین رفت (زرکوب، 197-198؛ جنید، شدالازار، 289-292؛ فرصت، 445). از قرآنهایی برای مقبره وقف کرد و در حدود سال ‌750ق قبر خود را در جوار آن تدارک دید (جنید، همان، 292؛ کریمی، 81-83). ابن‌بطوطه در همین دوره از قرائت و ختم قرآن در آنجا یاد می‌کند و دربارۀ سرایی برای اطعام مسافران و مدرسه‌ای که تاشی خاتون ساخته بود، سخن می‌گوید. به گفتۀ همو تاشی خاتون هفته‌ای یک شب به زیارت مقبره می‌رفت و قضات و فقها و سادات شیراز هم جمع می‌شدند و کسی برای حاضران وعظ می‌کرد و در پایان طبل و شیپور می‌زدند (1/ 223).
به‌گفتۀ تاورنیه (نیمۀ سدۀ 11ق) بنای اجری شاه چراغ به سبب توجه مردم، بهتر از دیگر اماکن مذهبی شیراز حفظ شده است (II/ 401) و تداول عنوان «شاه چراغ» دست‌کم به این دوره می‌رسد (نک‍ : همانجا). 

تعمیرات

ساختمان شاه چراغ چندبار، اغلب به علت زلزله، آسیب‌دیده، و در سده‌های متأخر تعمیرات قابل ملاحظه‌ای در آن صورت گرفته است. بنابر متن یک وقف‌نامه، در 912ق/ 1506م حبیب‌الله شریفی متولی مقبره، آن را بازسازی و در ساختمان و تزیینات آن دگرگونیهایی ایجاد کرد. تعمیراتی دیگر در پی خرابی ناشی از زلزله در 997ق، به پشتوانۀ موقوفات، و سپس تعمیراتی در سالهای 1142 و 1146ق انجام گرفت. نادرشاه افشار پس از تعمیر بنا، امر به ساختن قندیلی از طلا داد که تا زلزلۀ 1239ق برجا بود. در این زمان که حکمرانی فارس با حسینعلی میرزا فرمانفرما بود، با فروش آن و نیز با درآمد موقوفات میمند به بازسازی کلی بنا و ساختن گنبد پرداختند. رواج بیتی در میان مردم شیراز پیش از ویرانی آن گنبد، نشان از ترک‌دار بودن آن دارد. ضریح نقره‌ای نیز در1243ق برای مزار ساخته شد (نک‍ : استرابادی، 114؛ نواب، 69، 753؛ فسایی، 1/ 512-514، 2/ 1186-1187؛ هدایت، 10/ 106؛ فرصت، 446؛ مجدالاشراف، 86-87؛ کریمی، 84-85؛ مصطفوی، 64؛ سامی، 579). در 1258 یا 1259ق فرهاد میرزا حکمران شیراز ساختمان را آیینه‌کاری کرد (هدایت، 10/ 276؛ فسایی، 1/ 782). گنبد که دیگر بار بر اثر زلزلۀ 1269ق شکسته شده بود، به‌دستور ظهیرالدوله تعمیر شد. افزون‌بر آن در 1273ق مؤیدالدوله تعمیراتی در حجره‌ها و صحن صورت داد (اعتمادالسلطنه، مرآة، 2/ 1275، المآثر...، 66؛ فسایی، 2/ 1187). درهای سیمین رواق در 1289 و 1309ق توسط ظل‌السلطان مسعود میرزا و حاجی نصیرالملک، و ضریح نقره‌ای بار دوم در 1306ق ساخته شد (فرصت، 446-447؛ هدایت، 10/ 106؛ بهروزی، بناهای...، 165). طرحهایی از آغاز سدۀ 13ق در دست است که گنبد را از نوع شلغمی و پوشیده از کاشیهایی با طرح بازوبندی نشان می‌دهد (دیولافوآ، 443؛ فرصت، تصویر 50). ویرانی بنای شاه چراغ بر اثر زلزلۀ سالهای 1339 و 1340ق نیز منجر به اقدام برای تجدید عمارت و دگرگونی طرح آن گردید (نواب، 738، 743، 753؛ سپهر، عبدالحسین، 138).
در سالهای 1336-1342ش گنبد بازسازی، و تغییراتی در بقعه داده شد. نقاشیهای روی گچ مربوط به دورۀ صفویه را که با گچ و آیینه پوشانده شده بود، بیرون آوردند («ساختمان...»، 12؛ مصطفوی، همانجا؛ مهراز، 478-479). در 1345ش درِ نقرۀ طلا و میناکاری کنونی‌که ساختۀ دست هنرمندان اصفهان است، به جای در نقره‌ای ظل‌السلطانی نصب و در قدیم به موزه منتقل شد. در دهۀ 1350ش اجرای طرح توسعه و نوسازی مجموعۀ شاه چراغ و بناهای اطراف آن آغاز گردید (نک‍ : سامی، 581؛ طرح توسعه، جم‍‌ ). 
مقبرۀ احمد بن موسى(ع) اکنون در ضلع غربی صحنی نوساز واقع است که بقعۀ محمد بن موسى(ع) را نیز در بر دارد. این صحن جدید دارای رواقهایی در پیرامون و دو ورودی اصلی و دو خروجی به سوی جامع عتیق و بازار است. قبور بعضی دانشمندان، ادیبان و عارفان در حیاط و بقعۀ شاه چراغ قرار داشته است، ازجمله میرزا ابوالقاسم سکوت (د 1238ق)، وصال شیرازی (د 1262ق)، فرزندان وصال، جلال‌الدین مجدالاشراف (د 1331ق) و دیگران (فرصت، 447؛ بهروزی، همان، 163).

بنای کنونی

در مرقد کنونی هیچ نشانی از بنای سدۀ 7ق دیده نمی‌شود (ویلبر، 105). صرف‌نظر از ایوان 10 ستونی جدید، برمبنای تصاویر موجود، بنا بیشتر به وضع سدۀ 13ق آن مشابهت دارد (نک‍ : دیولافوآ، همانجا). با این حال بیشترین بخش آن نوسازی و به شیوۀ سنتی تزیین شده است (بررسی محلی). تزیینات ستونها و طاق ایوان از چوب است. در دو گوشۀ این ایوان از قدیم تاکنون دو گلدستۀ کاشی‌کاری وجود دارد. گنبد که در فاصلۀ سالهای 1336 تا 1342ش بازسازی شده، به شکل شلغمی با شکمی فرورفته‌تر از گنبد قدیم و با پوششی از کاشی معرق با طرح اسلیمی است. این گنبد تا حدودی شکل «سَرْوَک» را که گنبد متداول در شیراز بوده، حفظ کرده است (سامی، همانجا؛ پیرنیا، 128). داخل حرم را با آیینه‌کاری ساده و رنگین بر بدنه‌ها، مقرنسها و کاربندیها تزیین کرده‌اند. بر گریو گنبد کتیبه‌ای به قلم ثث حاوی سورۀ فتح به تاریخ 1246ق به‌صورت آیینه‌کاری وجود دارد. بر بخشهایی از دیوار حرم (به‌ویژه بر گیلوییها) کتیبه‌هایی به قلم خوش ثلث و نستعلیق و بیشتر بر زمینۀ لاجوردی نوشته شده که اشعار و کتابت برخی، از وقار و فرهنگ و یزدانی (فرزندان وصال) است. از گچ‌بری بر زمینۀ رنگی و نیز نقاشی برای تزیین بدنه‌ها استفاده شده که بیشتر بازمانده از سده‌های گذشته است (فرصت، 446؛ سامی، 580؛ روحانی، 475؛ بررسی محلی). ضریح نقره‌ای کنونی که تاریخ 1342ش و 1383ق بر آن دیده می‌شود، به‌دست هنرمندان شیرازی ساخته شده، و دارای 3 کتیبه به قلمهای ثلث و نستعلیق شامل آیاتی از سوره‌های نور و انسان و نیز قصیده‌ای به فارسی است. مزار و ضریح چنانکه در دیگر بقاع شیراز هم دیده می‌شود. در زیر گنبد قرار ندارد (سامی، 583؛ مصطفوی، 64؛ بررسی محلی). بقعه در 1318ش به شمارۀ 363 به ثبت تاریخی رسیده است.

موقوفات

شاه چراغ از قدیم موقوفاتی داشت که میمند و توابعش (ملک تاشی خاتون) و بعضی دهات، املاک، گرمابه‌ها، دکانها و... از آن جمله بوده است. تاشی خاتون مدرسه و زاویه‌ای برای مقبره ساخت و مصحفی مذهَب در 30 جزء به خط پیریحیی جمالی صوفی و به تاریخ کتابت 746ق وقف آن کرد که اکنون در موزۀ پارس نگاهداری می‌شود (نک‍ : امداد، 143؛ کریمی، 81، 83). در زمان شاه اسماعیل صفوی بر املاک موقوفۀ میمند افزوده شد (نواب، 69؛ فسایی، 2/ 1565؛ کریمی، 84؛ دانش‌پژوه، 5/ 234، 236-237). اسنادی وجود دارد که چگونگی امور املاک موقوفه و مخارج بقعه را در دورۀ قاجار نمایان می‌سازد (نک‍ : همو، 5/ 233 به‌بعد). در سالهای 1304-1307ق ظاهراً از مازاد درآمد موقوفات شاه چراغ، در نزدیکی آن کاروان‌سرایی ساخته شد (فسایی، 2/ 1225-1226؛ فرصت، 504). از حدود 50 سال قبل به این‌سو تصرفاتی در املاک موقوفۀ میمند پدید آمده است (نک‍ : سامی، 502).

مؤسسات فرهنگی

کتابخانه‌ای که به دنبال وقف قرآنها و احتمالاً کتب دیر برای بقعه، توسط تاشی خاتون، به‌تدریج فراهم شد، از حوادث مصون نماند. در آغاز سدۀ 10ق کتابخانۀ بازسازی و دایر شد (کریمی، همانجا). کتابخانۀ فعلی حاصل احیای کتابخانۀ از دست رفتۀ قدیم است و عمدتاً از کتب اهدایی خطی و چاپی تشکیل شده، و فهرست کتابهای خطی آن انتشار یافته است (نک‍ : بهروزی، فهرست...، 1/ «الف ـ ب»).

موزه

بقعه‌داری موزۀ کوچکی است از آثار پیش از اسلام و دورۀ اسلامی ایران شامل قرآنهای خطی، کاشیهای دوره‌های مختلف، درهای نقره و جز آن (سامی، 581؛ بررسی محلی).

مآخذ

آل یاسین، محمدحسن، تاریخ حرم کاظمین، ترجمۀ غلامرضا اکبری، کنگرۀ جهانی حضرت رضا(ع)، 1371ش؛ ابن بابویه، علی، الامامة و التبصرة من الحیرة، به کوشش محمدرضا حسینی، بیروت، 1407ق؛ ابن‌بابویه، محمد، عیون اخبار الرضا، به کوشش مهدی حسینی لاجوردی، قم، 1377ق؛ ابن‌بطوطه، رحلة، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و دیگران، بیروت، 1412ق؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، 1368ق؛ اردبیلی، محمد، جامع الرواة، بیروت، 1403ق؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341ش؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، 1400ق؛ اشعری قمی، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1963م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، تهران، 1306ق؛ همو، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ امداد، حسن، شیراز در گذشته و حال، شیراز، 1339ش؛ ایزدپناه، حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، 1363ش؛ بحرالعلوم، جعفر، «تحفةالعالم»، همراه ج 48 بحارالانوار مجلسی، بیروت، 1403ق؛ بهروزی، علینقی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگۀ شیراز، شیراز، 1354ش؛ همو، فهرست کتب خطی، شیراز، 1360ش؛ بیهقی، علی، لباب الانساب، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم‍ 3656؛ پاپلی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367ش؛ پیرنیا، محمدکریم، «گنبد در معماری ایران»، اثر، 1370ش، شم‍ 20؛ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، 1410ق؛ تشید، علی‌اکبر، قیام سادات علوی، تهران، 1331ش؛ جنید شیرازی، ابوالقاسم، تذکرۀ هزار مزار (ترجمۀ شدالازار)، ترجمۀ عیسی بن جنید شیرازی، به کوشش نورانی وصال، شیراز، 1364ش؛ همو، شدالازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران، 1328ش؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش محمد رازی، بیروت، 1389ق؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ همو، نزهةالقلوب، به کوشش گ. لسترنج، تهران، 1362ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1349ق؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، نسخه‌های خطی، تهران، 1346ش؛ روحانی وصال، گلشن وصال، تهران، 1319ش؛ روضاتی، محمدعلی، جامع الانساب، اصفهان، 1335ش؛ زرکوب شیرازی، احمد، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350ش؛ «ساختمان گنبد حضرت شاه چراغ»، هنر و مردم، تهران، 1341ش، س 1، شم‍ 1؛ سامی. علی، شیراز شهر جاویدان، شیراز، 1363ش؛ سپهر، عباسقلی، ناسخ التواریخ، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، 1353ش؛ سپهر، عباسقلی، ناسخ التواریخ، به کوشش ابراهیم میانجی، تهران، 1353ش؛ سپهر، عبدالحسین، یادداشتهای ملک المورخین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1368ش؛ سیدمرتضى، علی، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، نجف، 1365ق؛ شاه داعی شیرازی، محمود، کلیات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1348ش؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، 1387ق؛ طرح توسعه و نوسازی مجموعۀ دینی شاه چراغ، مهندسین مشاور داخلی، 1351ش؛ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، 1390ق؛ عمری، علی، المجدی فی انساب الطالبیین، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، 1409ق؛ فخرالدین رازی، الشجرة المبارکة، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1409ق؛ فرصت، محمد نصیر، آثار العجم، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1362ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ کریمی، بهمن، راهنمای آثار تاریخی شیراز، تهران، 1344ش؛ کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ کلینی، محمد، الاصول من الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1388ق؛ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، 1349ق؛ مجدالاشراف، محمدرضا، آثارالاحمد، 1323ق؛ مجلسی، محمدباقر، الوجیزة، تهران، 1312ق؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343ش؛ مفید، محمد، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408ق؛ ملک الکتاب شیرازی، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب (بحرالانساب)، بمبئی، 1302ق؛ مهراز، رحمت‌الله، بزرگان شیراز، تهران، 1348ش؛ نراقی، حسن، آثار تاریخی شهرستانهای کاشان و نطنز، تهران، 1348ش؛ نواب شیرازی، علی‌اکبر، تذکرۀ دلگشا، به کوشش منصور رستگار فسایی، شیراز، 1371ش؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1931م؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، 1299ق؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات تاریخ روضةالصفای ناصری، تهران، 1339ش؛ بررسی محلی مؤلف؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.